اگر خدا به حضرت ابراهيم دستور ميداد به جاي پسرش همسرش رو قرباني کنه اين مراسم باشکوه هر چه تمام تر هر سال برگزار مي شد
با این جمله خیلی حال می کردم:بي سر و صدا وسايلتونو جمع کنيد با صف بريد تو حياط.امروزمعلم نداريد..
"يادش بخير"..
انگار به خر تیتاب با نوشابه دراکولا (نام قدیم کوکاکولا) داده باشی در این حد لذت می بردیم
خرج كن ولي اسراف نكن. عاشق شو ولي ديوانگي نكن. آسوده باش ولي بي خيالي نكن. حرف بزن ولي وراجي نكن. دوستت دارم........... ولي پورو نشو
یک روز صبح سوار سرویس دانشگاه شده بودم چون خونه ما تقریبا تو ایستگاه اول سرویس دانشگاه ست سرویس خلوت بود
منم حوصله ام سر رفته بود گفتم پس برم بشینم با راننده حرف بزنم خلاصه پا شدم رفتم نشستم بغل راننده شروع کردم به حرف زدن بعد از دو دقیقه راننده رو کرد به من گفت امروز اعصابم خورد هست حال حرف زدن ندارم منم ضایع شدم برگشتم ته سرویس نشستم وسط ها راه یک گروه دختر سوار شدن دیدم یکی از دختر اومد نشست بغل راننده و شروع کرد به حرف زدن من منتظر بودم که راننده ضایعش کنه دیدم راننده تا بیخ نیشش بازه و تا اخر مسیر همینجور ی یک کله حرف زدن مردک از اون ریش و موهای سفیدشم خجالت نمیکشید واقعا چی میشه گفت دانشجو مملکت رو ترور شخصیتی میکنی:D
شما هم مثل من بودید دوران راهنمایی برگه سوالات رو که بهمون می دادن سریع تو کل سوالات می گشتیم تا یه غلط پیدا کنیم و با افتخار دست بلند کنیم که اجازه : فلان سوال مشکل داره. مسابقه ای بود برا خودش...
فواید جانبی اون : 1. بقیه فکر می کردند این چقد خونده که سوالات اشتباه رو هم می فهمه.
2. بقیه دچار استرس می شدن که اههههههههه این کی به این سوال رسید.
باران مهر و ماه و آئینه باران شعر و شبنم و شبدر
باران که می بارد تو در راهی از دشت شب تا باغ بیداری
از عطر عشق و آشتی لبریز با ابر و آب و آسمان جاری
غم می گریزد، غصه می سوزد شب می گدازد، سایه می میرد
تا عطرِ آهنگ تو می رقصد تا شعر باران تو می گیرد
از لحظه های تشنه ی بیدار تا روزهای بی تو بارانی
غم می کشد ما را و می بینی دل می کشد ما را تو می دانی
ﯾﻪ ﺍﺧﻼﻕ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﻪ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﻥ ﺗﮏ ﺧﻮﺭﯾﻪ ، ﺷﻤﺎ ﻓﮏ
ﮐﻦ ﻣﺚ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻫﺎ ﺭﻓﯿﻖ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻪ ﺳﻮﮊﻩ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ
ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺸﺘﺼﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺭﻓﯿﻘﺎﺷﻮﻧﻮ ﻣﯽ ﮐﺸﻮﻧﺪﻥ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﭼﻪ
ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮﻣﻮﻥ ﻣﯿﻮﻣﺪ ....
تعداد صفحات : 78